جدول جو
جدول جو

معنی پیچ مهره - جستجوی لغت در جدول جو

پیچ مهره
(مُ رَ / رِ)
پیچ و مهره. رجوع به ’پیچ’ و ’پیچ و مهره’ شود
لغت نامه دهخدا
پیچ مهره
یا پیچ و مهره کاری دردست کسی بودن، همه وسایل پیشرفت امری نزد او بودن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ مُ رَ / رِ)
ستون فقرات. فقره. (مهذب الاسماء). فقره ای از ستون فقرات
لغت نامه دهخدا
(زَرَ / رِ)
دارای زهرۀ فیل. پردل. شجاع
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
فیل زهرج. حضض هندی. مرارهالفیل. رجوع به فیل زهره و فیل زهرج در برهان قاطع شود
لغت نامه دهخدا
(چُ مُ رَ / رِ)
رجوع به پیچ و رجوع به مهره شود.
- پیچ و مهرۀ کاری در دست کسی بودن، تمام وسائل و اسباب پیشرفت امری نزداو بودن، از عهدۀ او تنها برآمدن، که او حل مشکل آن تواند کرد و بس
لغت نامه دهخدا
(مِ)
سابق در محبت:
چرا پیش کین خواند او را سپهر
که هست از چنان خسروان پیش مهر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ مُ رَ / رِ)
در اصطلاح زنان، نوزادی سخت فربه و درشت و گویند این مولود در ماه یا سال اول بمیرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت مهره
تصویر پشت مهره
فقره ای از ستون فقرات، ستون فقرات
فرهنگ لغت هوشیار
یا پیچ و مهره کاری دردست کسی بودن، همه وسایل پیشرفت امری نزد او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل زهره
تصویر پیل زهره
دارای زهره فیل پر دل شجاع دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
گلوله ای از پر و جز آن که مرغان شکاری از معده بر میاورند و آنرا بترکی اوخشی گویند
فرهنگ لغت هوشیار
سابق در محبت: چرا پیشکین خواند او را سپهر که هست از چنان خسروان پیش مهر. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار